سنگر گزارشگران آزادیخواه


دانشکده ژورنالیزم دانشگاه آنلاین بانوان افغانستان (سیمینارهای بررسی دهه قانون قانون اساسی و دموکراسی (1343-1352 خورشیدی)
توشیح قانون اساسی دهه دموکر اسی در 9 میزان 1343 خورشیدی توسط اعلیحضرت محمدظاهر شاه پادشاه افغانستان در کاخ گلخانه ارگ شاهی کابل با حضورداشت شخصیت های مطرح کشور از راست: نفر اول؟, سیدقاسم رشتیا, پشت سرش صمدحامد, دکترعبدالظاهر( چهارمین نخست وزیردهه قانون اساسی), دکتر عبدالغفور روان فرهادی,؟؟؟, دکترمحمد یوسف (نخستین نخست وزیردهه قانون اساسی), نوراحمداعتمادی ( سومین نخست وزیر دهه قانون اساسی درعقب است چندان معلوم نمی شود که به دست کودتاچیان خلق وپرچم در 7 ثور 1357 خورشیدی اعدام شد) و سیدشمس الدین مجروح. محمدهاشم میوندوال (دومین نخسن وزیر دهه قانون اساسی) درآن هنگام سفیر افغانستان در ایالات متحده آمریکا بود ودر سال 1353 خورشیدی که درکابل بیکار بود به دستور داودخان رئیس کودتای 26 سرطانی 1352 خورشیدی با اتهام دروغین کودتا, گرفتار, شکنجه و توسط فیض محمد پرچمی وزیرداخله داودخان و صمد ازهر پرچمی قوماندان امنیه کابل وجاسوس شوروی به نام مستعار (فتح) در تهکاوی وزارت داخله کشته شد ونامش را گذاشتند (خودکشی) و موسی شفیق (پنجمین وآخرین نخست وزیر دهه قانون اساسی) در رونوشت قانون اساسی نقشی مهمی داشت که درعکس معلوم نمی شود.
______________________________________________________________________________________________________


گزارش از: عبیره کریمی
گزارش سیمینار علمی «نگاهی به دهه قانون اساسی و دموکراسی (۱۳۴۳–خورشیدی ۱۳۵۲)»
گزارش از: عبیره کریمی دانشجوی صنف سوم دانشکده ژورنالیزم
دانشگاه آنلاین بانوان افغانستان
تاریخ برگزاری: دوشنبه 10 ماه نوامبر 2025
درود بر خوانندگان گرامی. سمینار علمی دانشکده ژورنالیزم تحت عنوان «نگاهی به دهه قانون اساسی و دموکراسی (۱۳۴۳–۱۳۵۲)» برگزار شد. هدف این برنامه، بررسی تجربه تاریخی آزادی بیان، آزادی مطبوعات، نقش رسانهها در ترویج دموکراسی و اهمیت گفتوگو و همزیستی مسالمتآمیز بود.
برنامه با تلاوت قرآن مجید و پخش سرود ملی آغاز شد و سپس سخنرانان به بیان دیدگاهها و تجربیات خود پرداختند.
سپس بانو مروه جا ضیا به تشریح آزادی بیان و دموکراسی در دهه قانون اساسی پرداخت:
بسمالله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
با کمال ادب و احترام، حضور پرشکوه و باارزش همه شما بزرگواران را در این نشست علمی و فکری صمیمانه خوشآمد میگویم.
نخست، مراتب قدردانی و امتنان خویش را به ریاست محترم دانشگاه، رئیس دانشکده ژورنالیزم استاد شکرالله کهگدای, استادان ارجمند، پژوهشگران فرهیخته و دانشجویان پرتلاش که با حضور پُرمعنایشان به این برنامه شکوه ویژهای بخشیدهاند، ابراز میدارم.
بیتردید، حضور فرزانگانی چون شما در این محفل، نهتنها مایه دلگرمی برگزارکنندگان است، بلکه نشاندهنده تعهد ما به دانش، آگاهی و مسئولیتپذیری اجتماعی میباشدکه این محفل علمی، گامی ارزنده در راستای توسعه اندیشه، گسترش گفتوگو و تعمیق فهم ما از مفاهیم بنیادینی چون آزادی بیان و دموکراسی باشد,موضوعی که نه تنها با ساختار سیاسی یک کشور گره خورده، بلکه با کرامت انسانی، آگاهی جمعی و رشد اجتماعی پیوند ناگسستنی دارد.
دموکراسی، بدون آزادی بیان، تنها پوستهای توخالیست.
آزادي بيان، يكي ديگر از گونههاي آزادي است كه در هرجامعه از اهميت فراواني بر خور دار است. آزادي بيان امروزه از ضروريات زندگي اجتماعي شمرده ميشود. برخي از انديشمندان آزادي بيان را گل سر سبد تمام آزاديهاي مدني به شمار ميآورند: «زيرا بيان، در واقع تبلور خارجي يا مظهر بيروني قضاوتهاي ذهني و عقلاني ما به شمار ميرود» و هم چنين آزادي بيان به اين معنا است كه هر فردي بتواند انديشههاي خود را بيان نمايد، در قالب كتب، نشريات و مقالات آن را به رشته تحرير در آورد و مرحله مهمتر از آن اينكه بتواند پس از بيان آنها، اعمال و رفتار خود و ديگران را طبق آن تنظيم نمايد. و مصونيت داشته باشد. لذا وقتي تفكر آزاد باشد قاعدتاً بيان نيز بايد آزاد باشد
آزادي بيان و عقيده در حكومت اسلامي از حقوق اساسي مردم است، در فرهنگ اسلامي انتقاد از حكومت و بيان نظرهاي اصلاحي و راهگشا هم حق مردم و هم وظيفه شرعي آنان تلقي ميشود. ميثاق بين المللي حقوق مدني و سياسي در بند دوم ماده نوزدهم مقرر ميدارد:
آزادي بيان شامل آزادي پژوهش، آموزش و پخش اطلاعات و افكار است، ثانياً هرگونه انديشه و اطلاعاتي (اعم از سياسي، علمي، فرهنگي و...) را در بر ميگيرد، ثالثاً مرزهاي جغرافيايي باعث مرزبندي آزادي بيان نميشود و در نهايت، همه شيوههاي شامل گفتار، نوشتار، چاپ و نشر، هنر (نقاشي، تئاتر، سينما و...) مشمول آزادي بيان ميباشند. آزادي بيان به گستردگي و دامنهاي كه در بالا ذكر شد گاه به ضرر جامعه و حقوق افراد تمام ميشود، به همين دليل طرفداران آزادي بيان و عقيده، حد و مرزهايي را براي آن ترسيم كردهاند. قانون اساسي سال 1382 خورشیدی افغانستان نيز که از قانون اساسی سال 1343 خورشیدی بهره گرفته با تبعيت از مادهاي 19 اعلاميه جهاني حقوق بشر بر حق آزادي بيان و انديشه به عنوان يكي از حقوق اساسي عموم شهروندان كشور تصريح كرده است: ماده سي و چهارم به آزادي بيان اشاره دارد: «آزادي بيان از تعرض مصون است،هر افغانستانی حق دارد فكر خود را به وسيله گفتار، نوشته تصوير و يا وسايل ديگر با رعايت احكام مندرج اين قانون اساسي اظهار نمايد. هر افغانستانی حق دارد مطابق به احكام قانون به طبع و نشر مطالب بدون ارائه قبلي آن به مقامات دولتي بپردازد.» اين قانون آشكارا حق آزادي فكر و بيان را به مثابهاي حق اساسي شهروندي پذيرفته است و مورد تأكيد قرار داده است. انجام و اظهار عقايد و مراسم مذهبي كه در گذشته به فراموشي سپرده شده بود به رسميت شناخته است، به همين دليل در گذشته بيان عقائد مخصوصاً در دوره سياه طالبان حتي در مواردي در حالت تعلیق بسر برده و در بسياري موارد بخاطر داشتن و عقايد مذهبي خود با محدوديت هايي روبرو بوده و يا لا اقل از اظهار عقايد خود به صورت آزاد بيم و هراس داشتهاند. اين تفكيك آشكار در حق داشتن عقيده و بيان ميان شهروندان، مغاير نظام و حقوق عمومي و روح قانوني است كه به دفاع از اين حقوق بر خواسته است. نظام حقوق مدني و سياسي ميثاق بين المللي و قانون اساسي كشور ايجاب ميكند كه هيچ شهروندي بخاطر نژاد، مليت، مذهب و عقيدهاي خود سلب حق نشود، چرا كه نظام دموكرات و آزاد به شهروند بودن فرد توجه دارد نه به تعلقات مذهبي، نژادي، قومي، يا گروهي افراد. و از بين بردن آزادي عقيده كه در افغانستان توسط حكومتهاي سياه و قرون وسطايي در گذشته اعمال شده است، و تا فعلا هم ادامه دارد. همچنين ماده 27 ميثاق بين المللي حقوق مدني و سياسي در مورد حقوق اقليتهاي مذهبي ميگويد: «در كشورهاي كه اقليت هاي نژادي، مذهبي و يا زباني وجود دارد، اشخاص متعلق به اقليتهاي مذبور را نميتوان از اين حق محروم نمود كه مجتمعاً با ساير افراد گروه خود شان از فرهنگ خاص خود بر خور دار باشند و به مذهب خود متدين بوده وبر طبق آن عمل كنند و يا به زبان خود تكلم نمايند.» و نيز ماده 1 «تمام افراد بشر آزاد بدنيا ميآيند و از لحاظ حيثيت و حقوق باهم برابرند. همه داراي عقل و وجدان هستند و بايد نسبت به يكديگر با روح برادري رفتار كنند.»
اگرچه در افغانستان تا حال آزادي عقيده و بيان هرگز مورد توجه نبوده است ولي در ماده سي و چهارم قانون اساسي به صراحت از آزادي بيان و عقيده سخن گفته است. زيرا همانگونه كه گفته شد،آزادي بيان و عقيده مبتني بر تكليف دولت به رعايت و حمايت حقوق آزاديهاي اساسي مردم است، دقيقاً عكس نظام رعيتي كه مطابق آن رعيت مكلف به اطاعت محض از اوامر حاكم است و دولت ذاتاً صاحب حق حاكميت شمرده ميشود. اما در نظام دموكرات آزاد، آزادي عقيده و بيان يك اصل است و محدوديت آن استثناء به اين معنا كه افراد بشر ذاتا آزادند و مورد تملك قرار نميگيرند. قانون اساسي جمهوري اسلامي افغانستان بر مبناي رعايت احكام دين اسلام و عقائد تنظيم گرديده است. و از آنجائيكه دين اسلام ديني مبتني بر تعقل و تفكر است، لذا انسانها مختارند و براساس عقيده و اختيار، دين و سرنوشت خويش را انتخاب ميكنند.
سخن امروز ما هرچند کوتاه بود، اما امید میرود که گامی کوچک در مسیر آگاهی، اندیشهورزی و گفتوگوی سازنده در خصوص آزادی بیان و دموکراسی باشد. از حضور شما فرهیخته گان و فرزانگانی راه عدالت و حقیقت صمیمانه سپاسگزاری میکنم.
که با حضور خردمندانه تان به این نشست علمی معنا و عمق بخشیدند،
با آرزوی توفیق، سلامت و سربلندی برای همه شما عزیزان.
بعداً بانو عبیره کریمی در مورد نقش مطبوعات در دهه قانون اساسی دموکراسی چنین سخنرانی کردند:
بنام یاد خدا
سلام وقت بخیر دارم خدمت استادان نهایت ارجمند دانشجویان عزیز و مهمان گرامی امیدوارم هستم خوب و تندرست باشید موضوع که می خواهم در موردش صحبت کنم آزادی مطبوعات و نقش رسانهها در دهه دموکراسی (۱۳۴۳–۱۳۵۲ خورشیدی) است.
این دهه یکی از دوره های طلایی در تاریخ افغانستان است. وقتیکه محمد ظاهرشاه قانون اساسی جدید را در سال ۱۳۴۳ به وجود آورد برای اولینبار در قانون کشور نوشته شد که هر افغانستانی حق دارد آزادانه فکر ایده های خود را به اشتراک بگذارد
و این قانون، اساس آزادی بیان و آزادی مطبوعات را گذاشت.
در نتیجه، فضای تازهای در کشور به وجود آمد. برای نخستین بار، روزنامهها و مجلههای خصوصی و آزاد اجازه نشر گرفتند. پیش از آن، تقریباً همه نشریات دولتی بودند و فقط از حکومت تعریف میکردند. اما در دهه دموکراسی، نویسندهها، استادان دانشگاه، شاگردان و روشنفکران توانستند دیدگاهها و نقدهای خود را در مطبوعات نشر کنند.
مثلا، در روزنامه دولتی اصلاح بحثهای سیاسی چاپ میشد و نویسندگان از اصلاح نظام اداری و عدالت اجتماعی حرف میزدند. در مجله ژوندون بیشتر مقالههای فرهنگی، ادبی و اجتماعی نوشته میشد.
حتی برخی نشریات دانشگاهی به وسیلهی شاگردان دانشگاه ها منتشر میشد که در آن از مشکلات جامعه و نقش جوانان در آینده افغانستان سخن گفته میشد.
آزادی مطبوعات باعث شد که آگاهی سیاسی مردم بالا برود. مردم یاد گرفتند که میتوانند دربارهی کار حکومت، اقتصاد، آموزش، و حقوق بشر بحث کنند.
در واقع، رسانهها نقش بسیار مهمی در بیداری فکری و اجتماعی مردم داشتند و زمینه را برای گفتگو و نقد فراهم ساختند.
همین قسم که آزادی وجود داشت، چالشها و محدودیتها هم وجود داشت.
با وجود این مشکلات، فضای فکری آن دهه بسیار زنده و پویا بود.
دانشجویان، شاعران، استادان و نویسندگان همه درگیر گفتگو، مناظره و نوشتن بودند
در سال ۱۳۵۲، با کودتای محمد داوود خان نظام سلطنتی سقوط کرد و جمهوری اعلام شد. با تغییر نظام، این فضای باز سیاسی و رسانهای از میان رفت، و همه نشرات آزاد بسته شدند.
خوب خلاصه این که دهه دموکراسی (۱۳۴۳–۱۳۵۲) نخستین تجربه واقعی مردم افغانستان در زمینه آزادی مطبوعات، آزادی بیان و گفتمان آزاد بود.
در این مدت، رسانههای آزاد توانستند صدای مردم باشند، آگاهی سیاسی را بالا ببرند، و پایههای دموکراسی را در جامعه معرفی کنند.
هرچند این آزادیها دوام زیادی نداشت، اما اثر آن در تاریخ ژورنالیزم و اندیشه سیاسی افغانستان همیشه باقی ماند.
به امید اینکه روزی دوباره دموکراسی در افغانستان شکوفا شوه،هر قلم آزادانه بنویسد و هیچ صدایی خاموش نمانه آزادی بیان و مطبوعات دوباره زنده شوه همه در فضا صلح امنیت عدالت زندگی کنیم سپاس بیکران از توجه همه عزیزان
دراین جا ویدیو که شهین شهریار و فرخنده صدیقی در مورد دهه دموکراسی تنظیم کرده بودند بخش شد.
بانو بصیره عظیم یار در مورد کامیابیهای دهه دموکراسی در افغانستان (۱۳۴۳–۱۳۵۲) چنین بیان کرد:
دهه دموکراسی به دورهای دهساله در تاریخ افغانستان گفته میشود که با تصویب قانون اساسی جدید در زمان سلطنت محمد ظاهر شاه آغاز شد، دوره که، تلاشهایی برای ایجاد یک نظام دموکرات و پارلمانی صورت گرفت.
از ویژگیهای برجستهی این دوره میتوان به موارد چون:
- آزادیهای سیاسی و مطبوعاتی
- تشکیل شورای ملی (پارلمان)
- مشارکت سیاسی زنان
- حضور غیر خاندان شاهی در کابینه
اشاره کرد.
در همین مدت کوتاه، کامیابی های مهمی میان نخبگان، دولت و جامعه شکل گرفت که تأثیراتی ماندگار بر سیاست و اجتماع افغانستان داشت.
نخست کامیابی تاریخی:
در 3 دهه گذشته ساختار قدرت در افغانستان متمرکز و سلطنتمحور بود. اما رویدادهای داخلی و جهانی، پادشاه را هواخواه گفتگو با نخبگان، روشنفکران و دانشگاهیان کرد. نتیجهی این توجه تصویب قانون اساسی ۱۳۴۳ و آغاز نظام مشروطه بود.
۲. کامیابی سیاسی:
در نظام جدید، شاه خود را از قدرت اجرایی کنار کشید و سلطنت مشروطه پایهگذاری شد. شورای ملی شکل گرفت و نقش قانونگذاری برعهده آن گذاشته شد.
۳. کامیابی فرهنگی و اجتماعی:
در این دوره برای نخستین بار، زنان حق رأی، حق نامزدی در انتخابات و اجازهی تحصیل در سطوح بالاتر را یافتند. همچنین، فضای مطبوعات آزادتر شد و انجمنهای مدنی شکل گرفتند.
۴. کامیابی نهادی:
ایجاد نهادهایی چون دیوان عالی کشور، پارلمان، رسانههای مستقل و اجازهی نسبی فعالیت احزاب، پایههای نهادهای دموکرات را در افغانستان گذاشت.
در پایان:
با آنکه دهه دموکراسی در سال 1352 خورشیدی با کودتای محمد داوود خان پایان یافت اما تجربهای ارزشمند از تلاش برای مردم سالاری در تاریخ سیاسی افغانستان محسوب میشود.
به ادامه این برنامه, بانو سارا ویدیو را زیر عنوان تاریخچه دموکراسی ترتیب داده بود که پخش شد.
بعداً هدیه امانی محصل صنف سوم دانشکده ژورنالیزم در مورد طلوع دموکراسی؛ بازخوانی دهه قانون اساسی» چنین سخنرانی کرد:
بسماللهالرحمنالرحیم
سلام به استاد محترم و سلام به شما دوستان عزیز.
امروز اینجا جمع شدهایم تا یکی از مهمترین، روشنترین و در عین حال کمگفتهترین فصلهای تاریخ افغانستان را دوباره ورق بزنیم؛ فصلی که نامش را «دهه قانون اساسی و دموکراسی» گذاشتهاند، اما حقیقتش چیزی فراتر از یک نام است… این دهه، آغاز بیداری یک ملت بود.
مقدمهای که باید شنیده شود
گاهی در تاریخ، لحظههایی میرسند که یک ملت جرئت میکند بگوید:
«من میخواهم بشنوم و شنیده شوم.»
دهه ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۲ خورشیدی دقیقاً همین لحظه بود.
در آن سالها، برای نخستین بار در افغانستان، مردم فهمیدند که آزادی تنها یک شعار نیست؛ یک نفس است. نوشتن بدون سانسور.
پرسیدن بدون خاموش شدن.
این دهه، دههای بود که جوانان صاحب صدا شدند، روزنامهها صاحب جرئت شدند، و فکر صاحب بال.
اصل سخن
ما امروز اینجا هستیم تا:
• حرف بزنیم،
• بشنویم،
• نقد کنیم،
• از فکر خود دفاع کنیم،
• و مهمتر از همه، تمرین کنیم که چگونه اختلاف داشته باشیم، اما دشمن نه.
ما امروز تمرین میکنیم که چگونه گفتمان داشته باشیم در چوکات
پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک.
این سه اصل، نه فقط یک شعار اخلاقی، بلکه اساس یک جامعه سالم است؛ جامعهای که در آن انسانها به هم احترام میگذارند، حتی وقتی نظرشان یکی نیست.
حقیقت تکاندهنده
اگر بخواهم صریح بگویم:
دهه دموکراسی تنها یک یاد گذشته نیست.
یک آیینه است؛ آیینهای که به ما نشان میدهد افغانستان زمانی میتوانست آزاد، روشن و رو به فردا باشد.
و اگر آنزمان ممکن بود، امروز هم میتواند.
این تاریخ برای این مهم است که به ما یاد بدهد:
هیچ تغییر بزرگی از بیرون نمیآید.
تغییر، از همینجا آغاز میشود؛هیچ تغییر بزرگی از بیرون نمیآید.
تغییر، از همینجا آغاز میشود؛
از فکر من و شما،
از احترام ما به نظر هم،
از جرئت پرسیدن،
از جرئت شنیدن.
جمعبندی
دوستان عزیز،
امروز سیمینار ما یک درس تاریخ نیست؛
یک تمرین آیندهسازی است.
ما آینده افغانستان هستیم و افغانستان فردا همان خواهد شد که امروز فکر میکنیم، حرف میزنیم و عمل میکنیم.
امیدوارم امروز، هر بحث و هر گفتوگو، یک چراغ کوچک در ذهن ما روشن کند؛ چراغی که خاموش نشود، و ما را به سمت جامعهای آزاد، دانا و قانونمند ببرد.
سپاس از شما.
امیدوارم این «طلوع دموکراسی» در قلب و ذهن همه ما ادامه داشته باشد.
دراین بخش از برنامه شهلا جلیلی دکلمه از مولانا بزرگ را با صدا دلنشین اش اجرا کرد:
مُرده بُدم زنده شدم، گریه بُدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
دیدهٔ سیر است مرا، جان دلیر است مرا
زَهرهٔ شیر است مرا، زُهرهٔ تابنده شدم گفت که: «دیوانه نهای، لایق این خانه نهای»
رفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدم
گفت که: «سرمست نهای، رو که از این دست نهای»
رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم
گفت که: «تو کشته نهای، در طرب آغشته نهای»
پیش رخ زندهکُنش کشته و افکنده شدم
گفت که: «تو زیرککی، مست خیالی و شکی»
گول شدم، هول شدم، وز همه برکنده شدم
گفت که: «تو شمع شدی، قبلهٔ این جمع شدی»
جمع نیَم، شمع نیَم، دودِ پراکنده شدم
گفت که: «شیخی و سَری، پیشرو و راهبری»
شیخ نیَم، پیش نیَم، امرِ تو را بنده شدم
گفت که: «با بال و پری، من پر و بالت ندهم»
در هوسِ بال و پرش، بیپر و پرکنده شدم
گفت مرا دولت نو: «راه مرو رنجه مشو
زانک من از لطف و کرم سوی تو آینده شدم»
گفت مرا عشقِ کهن: «از برِ ما نقل مکن»
گفتم: «آری، نکنم، ساکن و باشنده شدم»
چشمهٔ خورشید تویی، سایهگه بید منم
چونک زدی بر سر من، پست و گُدازنده شدم
تابش جان یافت دلم، وا شد و بشکافت دلم
اطلس نو بافت دلم، دشمن این ژنده شدم
صورت جان، وقت سحر، لاف همیزد ز بطر
بنده و خربنده بُدم، شاه و خداونده شدم
شُکر کند کاغذ تو از شَکر بیحدِ تو
کآمد او در بر من، با وی ماننده شدم
شکر کند خاک دُژم، از فلک و چرخ به خم
کز نظر و گردش او، نور پذیرنده شدم
شکر کند چرخِ فلک، از مَلِک و مُلک و مَلَک
کز کرم و بخشش او روشن بخشنده شدم
شکر کند عارف حق کز همه بردیم سبقبر زبر هفت طبق، اختر رخشنده شدم
زُهره بدم ماه شدم، چرخ دو صد تاه شدم
یوسف بودم ز کنون یوسف زاینده شدم
از توام ای شهره قمر، در من و در خود بنگر
کز اثر خندهٔ تو، گلشنِ خندنده شدم
باش چو شطرنج روان، خامش و خود جمله زبان
کز رخِ آن شاهِ جهان، فرّخ و فرخُنده شدم
در این بخش دکتر شکر الله کهگدای رئیس دانشکده ژورنالیزم با سخنرانی ارزشمندی شان در مورد دهه دموکراسی در سال ۱۳۴۳-۱۳۵۲ خورشیدی و تجربیاتش خیلی زیبا سخنرانی کرده گفت:
به نام کیهان گردان یکتا , باید سخن کوتاهی داشته باشیم از پیش زمینه ضرورت به قانون اساسی 1343 خورشیدی که اعلیحضرت محمدظاهرشاه پادشاه دموکرات ونرمخوی افغانستان دریکی از گفتگوهای خود با گزارشگران در دوران اقامتش درایتالیا که گفته بود که پاسخگوی رویدادهای ده سال اخیر پادشاهی خود است چونکه در 30 سال اول پادشاهی اش, همه قدرت در دست کاکاها (هاشم خان وسپه سالارشاه محمدخان) وپسر کاکایش (داودخان) بود. اعلیحضرت راست گفته بود چونکه درهمان 30 سال اول پادشاهی اش, هرگپ وسخن وتصمیمی که در سطح بالایی کشور گرفته می شد, بوسیله همانها گرفته میشد واما اعلیحضرت در همین مدت 30 سال اول, دیدارهای فراوانی تقریبا به همه کشورهای پیشرفته جهان داشته بود, از ایالات متحده آمریکا گرفته تا ایران و روسیه شوروی و چین و انگلیس وفرانسه وجرمنی وجاپان وهندوستان ومصر ودیگر کشورها. درآمریکا درسال 1962 فرنگی که جان کندی رئیس جمهور آمریکا بود, از پادشاه افغانستان چنان پذیریایی بیمانندی بعمل آمد که بهر شهری که می رفت, زن ومرد آمریکا در راه های عبوری پادشاه صف می بستند واز وی با گرمی پذیرایی میکردند. وهمین بود که اعلیحضرت خوشی وشادمانی مردم را پرتو آزادی های مدنی و دموکراسی دیده شخصا تصمیم گرفت تا حقوق مدنی ودموکراسی را برای مردم افغانستان هم تحفه بدهد. تا جایی که بنده به یاد دارم,مردم افغانستان به شمول دانشگاهیان و اهل سیاست برای بدست آوردن حقوق مدنی ودموکراسی هیچ نوع خواست سیاسی, گردهمایی, تظاهرات ویا هم اعتراضاتی را براه نه انداخته بودند که پادشاه را مجبور به قبول چنین خواسته ها ساخته باشند. دوران صدارت هاشم خان, سپه سالارشاه محمود خان وداود خان, با رویه خشن , استبداد و فرمانروایی ستمگرانۀ حکومتی همراه بود ومردم هیچ حق ابراز نظر واشتراک در تصامیم حکومتی را نداشتند. با آنکه داودخان قطعا حاضر نبود تا از کرسی صدارت استبدادی 10 ساله ویکه تازی خود کنار برود, مگر اعلیحضرت بسیار شجاعت به خرج داد که نه تنها داود خان را از کرسی صدارت کنار زد بلکه در قانون اساسی 1343 خورشیدی, اعضای خاندان پادشاهی را از رسیدن به چوکی های بلند حکومتی, باز داشت. اعلیحضرت, برای تسوید خاکه قانون اساسی نو, یک هیأت بسیار ماهر , ورزیده و وارد به قوانین وحقوق مدنی شهروندی را مؤظف ساخت که خاکه قانون اساسی نو را نوشتند وبرای تصویب به جرگه سرتاسری پیش کردند که پس از تصویب, اعلیحضرت در 9 میزان 1343 خورشیدی, درحضور شخصیت های سرشناس کشور به مانند: دکتر یوسف خان ( نخستین نخست وزیر شیعه دهه قانون اساسی), دکترظاهر(چارمین نخست وزیر دهه قانون اساسی), نوراحمد اعتمادی (سومین نخست وزیر دهه قانون اساسی), سیدقاسم رشتیا شخصیت سرشناس سیاسی, سید شمس الدین مجروح شخصیت نامدار سیاسی, دکتر عبدالغفور روان فرهادی شخصیت سیاسی وفرهنگی ودیگر شخصیت های نامدار کشور, به توشیح اعیحضرت رسید و نافذ گردید. با اینکه که آن قانون اساسی خالی از نواقص نبود بمانند اینکه حقوق اساسی تاجیک ها, تورکمن ها, هزاره ها و اوزبیک ها, درآن قانون بازتاب نیافته بود وهمه به نام (افغان) که نام دیگر پتان ها یا پشتون ها است, خوانده شدند وهمچنان عوض نام (فارسی) که نام زبان رسمی و اکثریت ودفتر ودیوان هزاران ساله این سرزمین است به نام (دری) یاد شده که یک نقض آشکارای تبعیض طلبانه تلقی می شود مگر با وجود این فروگذاشت ها, قانون اساسی سال 1343 خورشیدی, حقوق مدنی مردم رابه صورت کل به رسمیت شناخته بود و حق رأیدهی وانتخاب در شورای ملی وهیأت کابینه رابرای زنان ومردان, مساوی دانسته بود ومهمتر از همه که به دانشگاه کابل که درآن وقت یگانه دانشگاه کشور بود, حق داده شد تا رئیس دانشگاه و رئیس های دانشکده ها را خود استادان با رأی مستقیم خود انتخاب نمایند که درنتیجه, استاد فضل ربی پژواک به حیث نخستین رئیس انتخابی, پروفیسور دکتر سید عبدالقادر بها به حیث دومین و فرهنگ سالاردکتر احمدجاوید به حیث سومین رئیس انتخابی دانشگاه کابل برگزیده شدند که پیش از آن و بعد از آن تا به امروز (سال 1404 خورشیدی مطابق 2025 خورشیدی) دانشگاه کابل ازاین حق اکادمیک خود محروم بود و فعلا هم است.
تمام مردم به شمول زنان از حق رأی به سناتوران و وکلای مجلس نمایندگان برخوردار شدند و چند خانم هم در مجلس نمایندگان وهمچنان درهیأت کابینه (قوه اجراییه) انتخاب شدند. مجلس سنا به ریاست سناتور عبدالهادی داوی به بسیار درایت و کاردانی, پیش برده میشد و مجلس نمایندگان (قوه مقننه) هم به ریاست دکتر عبدالظاهر به خوبی اداره می شد و دیوان عالی کشور (قوه قضاییه) هم به ریاست پروفیسوردکتر عبدالحکیم ضیایی خدمات ارزشمندی را اجرا میکردد.
بسیار فشرده اینکه دهه قانون اساسی و دموکراسی که بنده جوان آن عصر استم, دهه طلایی, دهه شگوفایی دانش وهنر وفرهنگ, دهه آزادی های مدنی وسیاسی و رسانه یی, دهه جشن و شادمانی ودرخشش هنرهای هفتگانه بود و صدها افسوس که خوش درخشید مگر مستجعل بود و داود خان متکبر ومستبد, همه خوشی های مردم را با کودتای شوم 26 سرطانی 1352 خورشیدی خود, به خاک سیاه برابرکرد.
برنامه این سیمینار با موفقیت فراوانی از طرف دانشجویان دانشکده ژورنالیزم دانشگاه آنلاین بانوان افغانستان, پیرامون بررسی دهه قانون اساسی و دموکراسی به پایان رسید.
________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________