سنگر گزارشگران آزادیخواه
این سراپا تقصیر را شوق چکر و گردشگری تا رسیدن به جابلقا وجابلسا و آن ناکجا آبادهای دور به دراز, بسیار است چونکه سر پر شور و دل پرتپش وعشق همیشگی برای دیدن انسانهای خوب و شهرها وشهرک های روی زمین را دارم که همه برایم بدون هرگونه تفاوت های باوری و زیستی قابل احترام و تماشا است. خوش دارم هرجایی که میروم با همه مردم آن دیاران نابلد, باشوخی ومذاق وخنده, سر صحبت را بگشایم واز لحظه های ناپایدار وزود گذر زندگی, تا که بتوانم لذت مدام ببرم چونکه این قافله عمر عجب زود می گذرد که نپرس.
دی رفت وفردا نیامد پدید یک امروز باید به شادی چمید
فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت دیدیم کزین جمع پراگنده کسی رفت
شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت
این قافله عمر عجب میگذرد دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری پیش آر پیاله را که شب می گذرد
برخیز و مخور غم جهان گذران خوشباش و به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفائی بودی نوبت بتو خود نیامدی از دگران
خیام اگر ز باده مستی خوش باش با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است انگار که نیستی چو هستی خوش باش
- به چکر یا گردشگری که به آن سفر و سیاحت و گشت گزار هم میگویند, علاقه فراوانی دارم. گردشگری به مقاصد گوناگون براه می افتد به مانند: سفر کاری, سفر آموزشی, سفر ورزشی, سفر موسیقی, سفر سیاسی, سفر اطلاعاتی, سفر چشم چرانی, سفر بازرگانی وغیره. درکابل جان خودم درآن سالهای آرامی و صلح وصفا ( سالهای دهه قانون اساسی اعلیحضرت محمدظاهرشاه), چند بار به ایران وهندوستان وپاکستان برای گردشگری رفتم واز دیدن شهرهای آنجا لذت بردم. حالا که به آمریکای دوست داشتنی, جاگزین شده ام, بازهم از شوق گردشگری نه افتاده ام و تا حالا به کشورهای جاپان, فلیپین, اندونیزیا, مصرعزیز, ترکیه پاکیزه, امارات متحده عربی, جمهوری زیبای چک, جرمنی, سویدن, انگلیس و مکسیکو و همچنان عربستان جهت ادای فریضه حج , برای گردشگری رفته ام که هرکدام زیبایی ها و خوبی های خودش را داشته است واز هر کدام لذت برده ام, مگر بنده به آن کشوری بیشتر علاقه دارم که مسجد و نان حلال داشته باشد تا برای دریافت نان حلال سرگردان نشوم. چند سال پیش به جزیره بالی در کشور اندونیزیا رفتم. اندونیزیا از پنج هزار جزیره تشکیل شده وجزیره بالی از مشهورترین آنها, برای گردشگری است که هزاران گردشگر از همه گوشه های دنیا بویژه بخاطر سواحل گرم و زیبا وریگزار آن , در رفت وآمد اند. میگویند که در دنیا, شهر دوبی از امن ترین شهرهای دنیا است, مگر از چکرهای در دوبی ومصر عزیز برگشته ام که چشم دید بنده نشان میدهد که جزیره بالی از امن ترین شهرهای دنیا باید باشد نه دوبی. بنده که چند سال پیش به جزیزه مشهور و پر از گردشگران در جزیره بالی اندونزی رفته بودم, از نگاه بنده, امنیت بدان معنی است که امنیت جانی ومالی ودر مقیاس کل برای یک کشور, امنیت و عدالت و برابری حقوق انسانی, بدون مداخله حکومت به امور فکری وشخصی مردم, وجود داشته باشد که هیچ نوع احساس خطر و نا امنی وبی ثباتی دیده نشود. بنده, چندی پیش, مدتی در مهمانسرای (هوتل) هیلتون در دوبی بودم. یک انجنیر هموطن ما که با خانمش از جرمنی آمده بود, شکایت داشت که یک تیزرفتار را در دوبی کرایه گرفته بود تادرشهر دوبی ,خودش رانندگی کند, مگر هنگامی که آن تیزرفتار را به جایگاه تیزرفتارهای کرایی برگشتاند, کرایه دهندگان ادعا کردند که تیز رفتار را خراب کرده و مجبورش ساختند تا ناحق یک هزار دینار تاوان بپردازد. مگر در جزیره بالی, چنان امنیت حکمفرما بود که شبها, خانمهای قشنگ سرخ وسفید اروپایی وآمریکایی که برای آرامش و تفریح به آنجا رفته بودند, ظالم ها, لخت وپتی, تنها با یک سینه بند ویک سلتراج, در کوچه ها وپس کوچه های خلوت درشهر بالی, تک وتنها حتی با پای برهنه, بسوی مهمانسرای (هوتل) خود پیاده می رفتند وهیچ نوع درد سر , خطر و حمله , آنها را تهدید نمی کرد. دخترخانمهای سرخ وسفید و لخت وپتی ظالم آمریکایی واروپایی, در روزهای گرم درجزیره بالی, در سواحل اوقیانوس, روی ریگزارهای گرم آنجا, خودرا پشت و روی, میکردند و در پاسی از شب, درپس کوچه ها, روانه مهمانسرای خود می شدند, مگر بازهم در امن وامان بودند وکسی به طرف شان چپ سیل نمی کرد. رانندگان تاکسی در جزیره بالی هم, مردمان صادق وراستکار بودند و کلاه برداری درکار نبود, مگر در دوبی چنین صفاتی وجود نداشت. گرانی بسیاری اشیا در دوبی نامطلوب بود, حتی شش برابر گران تر از امریکا. چین در دوبی, سخت ریشه دوانیده است. ریشه های اقتصادی و خدمات جنسی. در ایالات متحده, اشیای صنعتی چینی, بازار آمریکا را, تسخیر کرده است, و در دوبی هم همینگونه است, مگر شش برابر بیشتر از بهای آن در آمریکا. در دوبی, چاپی خانه ها (مراگزمشت ومال), که از طرف دخترخانمهای چینی براه افتاده , درهمه جا دیده میشود واین برعلاوه, صدها دخترخانمی است که از کشورهای کم درآمد, برای پیداگری یعنی اجاره دادن تن شان , به دوبی سرازیر شده میروند و در خیابانهای دوبی برای جلب توجه مشتری, سرگردان اند. آیا این دخترخانمهای لخت وپتی چینی, برای مقاصد استخباراتی, به دوبی نمی آید, شاید جواب مثبت باشد. در کوچه وپس کوچه های دوبی, همینکه راه بروید, می بینید که زیرپای تان, عکس های لخت وپتی دخترخانمها تن فروش, با شماره تلفون شان, افتاده است که باید روی آن پا بگزارید وبگزرید.
فرودگاه دوبی, بصورت شبانه روزی فعال است و هزاران گردشگر به مقاصد گوناگون در این شهر, در رفت وآمد اند. ویزای دخولی رایگان است و حتی هنگام تاپه دخولی, یک سیم کارد 100 دقیقه یی هم برای گردشگر تحفه داده میشود. اکثریت کارگران در دوبی, هندوستانی وپاکستانی وبنگله دیشی وسیاه پوستان است. مسلمان بودن یا نبودن, در کار نیست, برای استخدام در دوبی,مهارت وپابندی به قانون دوبی, درکار است.
بنده, پس از چکر به دوبی وابوظبی, رهسپار مصر عزیر شدم. بنده سالها پیش هم دیداری از دوبی وابوظبی داشته ام, مگر بازهم دیدم که برای بنده, دوبی جای خوشایندی نیست. شاید یگان محترمی بگوید که در ابوظبی, اشرف غنی احمدزی رئیس جمهور خاین فراری با 169 میلیون دولار پول دزدی از بیت المال را دیدی؟ و جواب من این خواهد بود که در ابوظبی, به تماشای باغ وحش , نرفتم. جالب است که بهای بنزین (پترول, تیل موتر), در دوبی تقریبا دونیم دولار ,مگر درمصر عزیز, یک ونیم دولار بود.
مصر عزیز را بسیار خوش دارم, باردوم بود که به مصر عزیر رفتم. مردم با دیانت ومهربان, نان حلال حلال, جاهای دیدنی فراوان, خورد ونوش با مزه و عالی . ارزانی تاکسی و نان و کالا, همه از صفاتی است که مصر عزیر رابرای بنده عزیزتر ساخته است.
یگانی از سفر به هواپیما وآنهم با پرواز طولانی, خسته وناراحت میشوند وحتی ترس دارند, مگر بنده, هیچ خستگی وناراحتی احساس نمی کنم چونکه یک همسفر بسیار خوب خوب ومهربان دارم که در سفرهای طولانی هواپیما, قطار آهن, رانندگی به مسافه های دور در داخل آمریکا ومکسیکو, برایم جانانه واز ته دلش, میخواند(هرجا که سفر کردم تو همسفرم بود) وهرباری که آهنگهایش را می شنوم, فکر می کنم که تازه, این آهنگ را, برای روان من, برای احساس من وبرای سرگذشت وسرنوشت و زندگی من, زیبا وقشنگ خوانده است و خودم را درلابلای آهنگ های زیبایش با صدای ملکوتی اش, درمیابم وبه همین دلیل است که دوکتاب تازه ام رابنام (کاروان دانشگاهیان از کابل تا آمریکا) و (متلهای کابلستان) را همچنان به این آواز خوان تکرارناشدنی حوزه فرهنگی خراسان زمین, اهدا کرده ام. بلی , آهنگهای آسمانی با صدای ملکوتی احمدظاهرشهید, در همه جا, تا زنده باشم, با من است و نوازشگر روح وروان وجسم وجان من است واین صدای ملکوتی وآهنگهای آسمانی, تا بحال مرا مست ومستانه و زنده دل نگهداشته است. پس ازاین هم, تا که بتوانم همین صدای ملکوتی وهمین آهنگ های آسمانی را بشنوم, از مستی وجوش وخروش وزنده دلی نخواهد افتاد. ان شا الله.
راستی, قبلا برداشت خوبی از هواپیماهای آمریکایی نداشتم, چونکه خوردنی ونوشیدنی خوبی برای مسافران پیشکش نمیکرد , مگر درمقابل هواپیماهای اروپایی وآسیایی, را می پسندیدم که مهمان نوازی عالی داشتند, واینبار در هواپیمای لوفت هانزای جرمنی از آمریکا تا جرمنی واز آنجا تا دوبی رفتم واز دوبی تا قاهره با هواپیمای مصری و دوباره از قاهره تا جرمنی با همان هواپیمای لوفت هانزا واز جرمنی تا آمریکا, با هواپیمای یونایتد آمریکایی. این سفر هوایی بنده, کاملا برداشت بنده را, دگرگون ساخت. به درجه نخست, هواپیمای مصری که از دوبی تا قاهره, سه ونیم ساعت را دربرمیگرفت چنان مهمان نوازی داشت که گویی مهمان ویژه شان استیم. همینکه پا به داخل هواپیمای مصری گذاشتیم, در مقابل دروازه دخولی, قرآن کریم را, برای تبرک وسفر امان وامان وبخیر وعافیت , گذاشته بودند که دل مسافر مسلمان را قوت می بخشید. هواپیمای لوفت هانزای جرمنی از هر نگاه, بسیار لنگ بود, یعنی نه مهمان نوازی خوب ونه خوردنی ونوشیدنی خوب داشت. درمقابل, هواپیمای یونایتد آمریکایی که ما را از جرمنی تا آمریکا بخیر وسلامت آورد, آنقدر مهمان نوازی کرد و خوردنی ونوشیدنی, با مهربانی واخلاق نیکو میاورد که سر شوق آمدم تا هرچه زود تر بازهم درهمین هواپیمای یونایتد آمریکایی به چکر دیگری بروم.
جسته وگریخته از چکرهای خود به مصر عزیز, داستانهای های خواهم گفت که مرا شیفته خود ساخته است. ترکیه پاکیزه ومصر عزیز برایم, پس از کابل جان به جان برابرم وآمریکای دوست داشتنی, خانه دیگرم پنداشته میشود که درآن جا ها, احساس آرامش وآسایش کرده ام.