سنگر گزارشگران آزادیخواه
نو روز خوش آیین
جشن های فرهنگی آریایان پاک نژاد, میراث ماندگار و دیرپای حوزه تمدنی آسیای مرکزی واز غرب تا ارمنستان و داغستان واز شرق تا چین و ماچین و از شمال از سایبریا تا نیم قاره هند, پهنا و گستردگی دارد که سده ها نه بلکه هزاره ها سال است که در هر کوه و برزنی و در هر دشت و دامنی, با هرچه شکوه ترین و قشنگ ترین سیمایی, برگزار میگردد و میلیون ها انسانی های پاک نژاد و دوستان شان از برپایی این جشن های پر ابهت, دل شاد می نمایند و لذت می برند.
جشن گیری و برگزاری میله های خوشی آفرین نوروزی , یلدا و دیگرانش, هیچ ربطی به هیچ دین و آیینی ندارد و هیچ ضربه یی به هیچ باور و آیینی نمی رساند و اگر ایمان آنهایی که چنان سست وبی پایه باشد که با برگزاری و تماشای خوشی های مردم در این جشن ها بلرزد, بگو بلرزد.
حکیم فرزانه مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی چه زیبا می فرماید:
نبود چنین مه در جهان ای دل همین جا لنگ شو از جنگ میترسانیم گر جنگ شد گو جنگ شو
ماییم مست ایزدی زان بادههای سرمدی تو عاقلی و فاضلی دربند نام و ننگ شو
رفتیم سوی شاه دین با جامههای کاغذین تو عاشق نقش آمدی همچون قلم در رنگ شو
در عشق جانان جان بده بیعشق نگشاید گره ای روح این جا مست شو وی عقل این جا دنگ شو
شد روم مست روی او شد زنگ مست موی او خواهی به سوی روم رو خواهی به سوی زنگ شو
در دوغ او افتادهای خود تو ز عشقش زادهای زین بت خلاصی نیستت خواهی به صد فرسنگ شو
گر کافری میجویدت ور مؤمنی میشویدت این گو برو صدیق شو و آن گو برو افرنگ شو
چشم تو وقف باغ او گوش تو وقف لاغ او از دخل او چون نخل شو وز نخل او آونگ شو
هم چرخ قوس تیر او هم آب در تدبیر او گر راستی رو تیر شو ور کژروی خرچنگ شو
ملکی است او را زفت و خوش هر گونه ای میبایدش خواهی عقیق و لعل شو خواهی کلوخ و سنگ شو
گر لعل و گر سنگی هلا می غلط در سیل بلا با سیل سوی بحر رو مهمان عشق شنگ شو
بحری است چون آب خضر گر پر خوری نبود مضر گر آب دریا کم شود آنگه برو دلتنگ شو
میباش همچون ماهیان در بحر آیان و روان گر یاد خشکی آیدت از بحر سوی گنگ شو
گه بر لبت لب مینهد گه بر کنارت مینهد چون آن کند رو نای شو چون این کند رو چنگ شو
هر چند دشمن نیستش هر سو یکی مستیستش مستان او را جام شو بر دشمنان سرهنگ شو
سودای تنهایی مپز در خانه خلوت مخز شد روز عرض عاشقان پیش آ و پیش آهنگ شو
آن کس بود محتاج می کو غافل است از باغ وی باغ پرانگور ویی گه باده شو گه بنگ شو
خاموش همچون مریمی تا دم زند عیسی دمی
______________________________________________________________________________________________________
شب یلدا
شب یلدا یا شب چله یکی از جشنهای سنتی و باستانی آریایی های پاک نژاد است که در طولانیترین شب سال برگزار میشود. این شب، به طور معمول در تاریخ 30قوس/آذر/20 دسامبر، مصادف با آخرین شب پاییز و شب پیش از اولین روز زمستان، جشن گرفته میشود.
ریشه و معنا
واژه «یلدا» به معنای «زایش» است و از زبان سریانی، یکی از زبانهای کهن، وارد فارسی شده است. این واژه به تولد خورشید یا مهر اشاره دارد. در این شب، آریایی های پیرو آیین زردشتی باور داشتند که با پایان یافتن طولانیترین شب سال، خورشید (نماد روشنایی و امید) قدرت بیشتری میگیرد.
آیینها و رسوم شب یلدا
در شب یلدا، خانوادهها و دوستان گرد هم میآیند و با مراسم ویژهای این شب را جشن میگیرند:
خوراکیهای ویژه: خوردن میوههایی که نماد برکت و روشنایی هستند، مثل تربوز، انار، ومیوه های خشک. تربوز نماد تندرستی و انار نماد شادی و زایش است.
خواندن اشعار حافظ و شاهنامه: فال گرفتن با دیوان حافظ یکی از رسوم مهم این شب است. همچنین، قصهگویی و نقل داستانهای شاهنامه از دیگر سنتها است.
سفره یلدا: سفرهای شامل میوهها و شیرینی تدارک دیده میشود که افراد در طول شب از آن استفاده میکنند.
شمع و روشنایی: روشن کردن شمعها یا چراغها نماد غلبه بر تاریکی است.
جنبه فرهنگی و اجتماعی
شب یلدا فرصتی برای تقویت پیوندهای خانوادگی، دیدار بزرگان خانواده، و ایجاد لحظات شاد و به یادماندنی است. این جشن در ایران , افغانستان، تاجیکستان، و بخشهایی از کردستان وهمچنان آریایی های که هم اکنون در بسیاری از کشورهای جهان جابجا شده اند, برگزار وتجلیل می شود.
نمادها و پیام شب یلدا
نور و روشنایی: امید به آیندهای روشنتر.
طولانیترین شب: یادآوری این که حتی تاریکترین شبها نیز پایان میپذیرند.
جمع خانوادگی: اهمیت ارتباطات انسانی و همبستگی.
اشعار فارسی درباره شب یلدا
شب یلدا در ادبیات فارسی جایگاه ویژهای دارد و شاعران بسیاری در اشعار خود به این شب اشاره کردهاند. نمونههایی از اشعار فارسی درباره شب یلدا:
حکیم لسان الغیب حافظ مستانۀ شیرازی
اگرچه به طور مستقیم به شب یلدا اشاره نکرده، اما بسیاری از اشعار او در وصف شبهای طولانی و امید به روشنایی صبح است:
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
این بیتها به امید پایان تاریکی و آمدن روشنایی اشاره دارد که با مفهوم شب یلدا سازگار است.
استاد سخن حکیم سعدی شیرازی
سعدی نیز به طور غیرمستقیم به طولانیترین شبها و امید به پایان تاریکی پرداخته است:
هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است
دردا که این معما شرح و بیان ندارد
شب رفت و آنچه در دل اندیشی ای بخسبان
دریاب صبح روشن کاین کیمیا ندارد
ملکالشعرای بهار
استاد ملک الشعرا بهار در شعری به توصیف شب یلدا پرداخته و زیبایی آن را ستوده است:
شب یلدا دراز است و غمانگیز
ولی خورشید پیروز آید از پس
چو حافظ فال بزن بر جام امید
که صبح آید پس این شبهای هوس
پروین اعتصامی
اشعار پروین اعتصامی معمولاً پیامآور امید و روشنایی است، که در هماهنگی با مفهوم یلداست:
شب بلند یلدا گوید که چون بگذشتم
در پی من سپیده بر سر جهان آمد
مگو که تیرگی شب، بماند از پی تو
که روشنایی روز، همیشه در میان آمد
مهدی اخوان ثالث
اخوان ثالث در شعر خود از شب یلدا به عنوان استعارهای از تاریکی و انتظار برای روشنایی استفاده کرده است:
یلدا، شب تاریک غم و اندوه
اما در دل این شب
فروغ صبحی هست
که چشمها به امید آن دوخته
یکی از رسوم معروف شب یلدا فال گرفتن با دیوان حافظ است که در بسیاری از خانوادههای فارسی زبانها انجام میشود. این رسم جذاب به شکل زیر انجام میشود:
چگونگی گرفتن فال حافظ در شب یلدا
آمادهسازی دیوان حافظ: یک نفر دیوان حافظ را به دست میگیرد. معمولاً کسی که نیت کرده است، کتاب را با احترام در دست میگیرد.
نیت کردن: شخصی که فال میگیرد، چشمهایش را میبندد و در دل آرزویی میکند یا برای آینده نیتی میطلبد.
باز کردن دیوان حافظ: کتاب را به صورت تصادفی باز میکنند.
خواندن شعر: کسی که کتاب را در دست دارد، غزل مربوط به صفحه باز شده را میخواند.
تفسیر و تعبیر فال: بزرگترها یا کسی که به اشعار حافظ آشنایی دارد، معنای فال را برای جمع تفسیر میکند و پیام آن را توضیح میدهد.
دلیل اهمیت این رسم
حافظ به دلیل اشعار پرمعنا و عرفانیاش، در فرهنگ فارسی جایگاه ویژهای دارد.
فال گرفتن با دیوان او در شب یلدا، نمادی از امید، روشنایی، و یافتن راهنمایی معنوی در آغاز زمستان است.
این رسم باعث شور و نشاط در جمعهای خانوادگی و دوستانه میشود.
___________________________________________________________________________________________________
نوروز خوش آیین ، یکی از کهنترین جشنهای آریایی های پاک نژاد و میراث فرهنگی بشریت، ریشهای عمیق در تاریخ و ادبیات ایرانشهر دارد. این جشن به عنوان آغاز سال نو و بازگشت طبیعت به زندگی، نمادی از تولد، تجدید حیات، و امید است. اشعار نوروزی بخش مهمی از ادبیات پارسی را تشکیل میدهند و شاعران برجسته پارسی گوی در طول سده ها، این جشن را ستودهاند.
شعار نوروزی در ادبیات پارسی سرشار از زیبایی، حکمت، و نمادهای فرهنگی است
منابع و مأخذ برای شناخت نوروز
1. شاهنامه حکیم فرزانه فردوسی طوسی: فردوسی در شاهنامه، به نوروز بهعنوان جشن ملی آریایی ها اشاره میکند و آن را در ارتباط با پادشاهی جمشید توصیف کرده است.
o مثال: به جمشید بر گوهر افشاندند
o مر آن روز را روز نو خواندند
2. نوروزنامه: منسوب به حکیم فرزانه عمر خیام، این کتاب توضیحاتی در مورد آداب و رسوم نوروز، تاریخچه و فلسفه آن ارائه میدهد.
3. دیوان حکیم حافظ مستانه: اشعار حافظ پر از اشاره به بهار، نوروز و تحول طبیعت است.
o مثال: «ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی / از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی»
4. گلستان و بوستان حکیم استاد سخن سعدی: سعدی در آثار خود به نوروز و تحول بهاری اشاره کرده است و این فصل را با اخلاق و تحول روحی پیوند داده است.
5. رباعیات خیام: خیام نیز بهار و نوروز را با فلسفهای عمیق و نگرش به گذر زمان گره زده است.
6. اشعار نظامی و عطار: این شاعران نیز در توصیف نوروز و مظاهر آن از جمله گل، سبزه و طبیعت سرودههایی دلانگیز دارند.
آداب و رسوم مرتبط با نوروز در اشعار
هفت میوه: بسیاری از شاعران، به عناصری همچون سبزه، سمنک و سنبل اشاره کردهاند.
طبیعت و بهار: طبیعت در نوروز احیا میشود و بهار الهامبخش بسیاری از اشعار فارسی است.
امید و تحول: نوروز فرصتی برای نو شدن و تغییر است، موضوعی که در اشعار بزرگان بارها تکرار شده است.
حکیم فرزانه فردوسی در شاهنکار شاهنامه:
حکیم فردوسی نوروز را با پادشاهی جمشید مرتبط میداند و آغاز آن را با شکوه توصیف میکند:
به جمشید بر گوهر افشاندند / مر آن روز را روز نو خواندند
چنین روز فرخ از آن روزگار / بمانده از آن خسروان یادگار
حکیم مستانه حافظ شیرازی فرزانه
حافظ در اشعار خود نوروز را بهعنوان نمادی از تازگی و تحول میبیند:
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی / از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن / که قارون را غمِ اندوخته خاکِ درفشاندی
حکیم فرزانه استاد سخن سعدی شیرازی
سعدی در توصیف بهار و نوروز، از طبیعت بهعنوان درسی برای تحول و تازه شدن یاد میکند:
باد بهاری وزید از طرف مرغزار / باز به گردون رسید ناله هر مرغ زار
سبزه در و دشت دید بوی گل و مشک شنید / نقش دلانگیز بست مرغ به پرهای تار
حکیم فرزانه خیام نیشابوری
خیام نوروز را با نگرشی فلسفی و تأمل بر گذر زمان بیان میکند:
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است / در صحن چمن روی دلافروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست / خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
حکیم فرزانه مولانا جلالالدین رومی
مولانا به نوروز معنایی عرفانی و روحانی میبخشد:
هله نو روز نو ز انجمنِ ما برفت / کهن اندر کهن اندر کهنِ ما برفت
به چمن نو زدم عشق چو گل رخ نمود / خزان از باغِ تنِ ما برفت
حکیم فرزانه نظامی گنجوی
نظامی در توصیف زیبایی بهار و نوروز میگوید:
نوروز به باغ و راغ آمد / بوی گل و عشق و داغ آمد
بر گل بنگر که باغی شد / خوش باش که گل سراغ آمد
حکیم فرزانه عطار نیشابوری
عطار با زبان عرفانی نوروز را جشن عشق و یگانگی میداند:
رسید موسم نوروز و ما به عالم عشق / به جای جامه نو بر تن است جامه زرق
گشاد مرغ دل از دام و پر گشوده به باغ / که تا ببوسد روی گل و شمیم عراق
نمونههایی از شعرهای معاصر
مهدی اخوان ثالث
نوروز آمد و پیغام رهایی آورد / بر هر چه غبار بود صفایی آورد
بر شاخه هر درخت شکوفه گل کرد / دل زنده شد و ز خویش فنایی آورد
فریدون مشیری
در این بهار که نوروز عالمی دارد / دل شکفته چو گل طبع آدمی دارد
بیا که جان تو از مهر گل شود سرشار / که زندگی گل و گل بوی همدمی دارد
تحلیل کلی اشعار نوروزی
1. جشن طبیعت: بسیاری از اشعار، نوروز را به عنوان جشن شکوفایی طبیعت و آغاز بهار توصیف میکنند.
2. نگرش فلسفی و عرفانی: نوروز در اشعار بسیاری از شاعران مثل خیام و مولانا بهعنوان فرصتی برای تأمل در گذر زمان و اتصال به معنای معنوی زندگی مطرح میشود.
3. امید و تغییر: بسیاری از اشعار، نوروز را نمادی از تجدید حیات، امید، و تغییرات مثبت معرفی میکنند.
اشعار نوروزی یکی از شاعران کلاسیک مانند حافظ، سعدی یا خیام شعرهای معاصر درباره نوروز ارتباط نوروز با عرفان و معنویت در اشعار مولانا یا عطار
اشعار نوروزی حافظ، سعدی و خیام
حافظ شیرازی
حافظ نوروز را با بهار طبیعت و شادی پیوند میدهد. او از این فصل برای تجدید امید و عشق بهره میگیرد:
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی / از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
حضور خلوت انس است و دوستان جمعاند / و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید
این شعر بر اهمیت تجدید دوستیها و بهرهمندی از فرصتهای زندگی تاکید دارد.
سعدی شیرازی
سعدی بهار را الهامبخش تحول درونی میداند:
چو آب روی زمین برگ عیش سبز کند / نسیم باد بهاری زمین طربخیز است
چو عارض تو دهد رنگ برگ گل سعدی / چه جای برگ گل و رنگ برگ گل بیتوست
او نوروز را فرصتی برای زنده کردن احساسات انسانی میبیند.
خیام نیشابوری
خیام نوروز را با فلسفه گذر زمان و ارزش بهرهبرداری از لحظه حال همراه میکند:
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است / در صحن چمن روی دلافروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست / خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
نگاه خیام به نوروز از منظر پذیرش واقعیت زندگی و مرگ است.
شعرهای معاصر درباره نوروز
مهدی اخوان ثالث
اخوان نوروز را نمادی از پیوند انسان و طبیعت میداند:
نوروز آمد و از ره سبدی گل آورد / بر شاخههای خشک باغ، باران سرد آورد
رنگین کمان به هر سوی زمین افتاد / هر غنچهای شکوفه به دامان آورد
فریدون مشیری
مشیری نوروز را فرصتی برای شادی و همبستگی میداند:
در این بهار که نوروز عالمی دارد / دل شکفته چو گل طبع آدمی دارد
ز باغ آرزوها گلی بچین و برو / که زندگی به شادی و همدلی دارد
سیمین بهبهانی
نوروز نوید بخش فردایی است / پر نقشتر از خیال زیبایی است
بیداری دلهاست در این نوروز / پیغام بهار با تمنایی است
ارتباط نوروز با عرفان و معنویت در اشعار مولانا و عطار
مولانا جلالالدین رومی
مولانا نوروز را با بازگشت روح به سوی معشوق الهی پیوند میدهد:
هله نو روز نو ز انجمن ما برفت / کهن اندر کهن اندر کهن ما برفت
این نوروز دل ماست بهار جاودان / که نه ز مه است و نه ز سالها برفت
مولانا نوروز را زمانی برای پاک شدن از گذشتهها و آغاز سفری به سوی حقیقت میبیند.
عطار نیشابوری
عطار نوروز را فرصتی برای بازگشت به خویشتن و قرب به خداوند میداند:
نوروز دلم به عشق تو گشت / از غم و زشتی جهان رست گشت
دل در پی عشق و دوستدار وصل / هر فصل که نوروز شود باز گشت
عطار این فصل را نماد تجدید معنویت و ارتباط با خالق معرفی میکند.
حافظ شیرازی
حافظ نوروز را با بهار طبیعت و شادی پیوند میدهد. او از این فصل برای تجدید امید و عشق بهره میگیرد:
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی / از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
حضور خلوت انس است و دوستان جمعاند / و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید
این شعر بر اهمیت تجدید دوستیها و بهرهمندی از فرصتهای زندگی تاکید دارد.
سعدی شیرازی
سعدی بهار را الهامبخش تحول درونی میداند:
چو آب روی زمین برگ عیش سبز کند / نسیم باد بهاری زمین طربخیز است
چو عارض تو دهد رنگ برگ گل سعدی / چه جای برگ گل و رنگ برگ گل بیتوست
او نوروز را فرصتی برای زنده کردن احساسات انسانی میبیند.
خیام نیشابوری
خیام نوروز را با فلسفه گذر زمان و ارزش بهرهبرداری از لحظه حال همراه میکند:
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است / در صحن چمن روی دلافروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست / خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
نگاه خیام به نوروز از منظر پذیرش واقعیت زندگی و مرگ است.
شعرهای معاصر درباره نوروز
مهدی اخوان ثالث
اخوان نوروز را نمادی از پیوند انسان و طبیعت میداند:
نوروز آمد و از ره سبدی گل آورد / بر شاخههای خشک باغ، باران سرد آورد
رنگین کمان به هر سوی زمین افتاد / هر غنچهای شکوفه به دامان آورد
فریدون مشیری
مشیری نوروز را فرصتی برای شادی و همبستگی میداند:
در این بهار که نوروز عالمی دارد / دل شکفته چو گل طبع آدمی دارد
ز باغ آرزوها گلی بچین و برو / که زندگی به شادی و همدلی دارد
سیمین بهبهانی
نوروز نوید بخش فردایی است / پر نقشتر از خیال زیبایی است
بیداری دلهاست در این نوروز / پیغام بهار با تمنایی است
ارتباط نوروز با عرفان و معنویت در اشعار مولانا و عطار
مولانا جلالالدین رومی
مولانا نوروز را با بازگشت روح به سوی معشوق الهی پیوند میدهد:
هله نو روز نو ز انجمن ما برفت / کهن اندر کهن اندر کهن ما برفت
این نوروز دل ماست بهار جاودان / که نه ز مه است و نه ز سالها برفت
مولانا نوروز را زمانی برای پاک شدن از گذشتهها و آغاز سفری به سوی حقیقت میبیند.
عطار نیشابوری
عطار نوروز را فرصتی برای بازگشت به خویشتن و قرب به خداوند میداند:
نوروز دلم به عشق تو گشت / از غم و زشتی جهان رست گشت
دل در پی عشق و دوستدار وصل / هر فصل که نوروز شود باز گشت
عطار این فصل را نماد تجدید معنویت و ارتباط با خالق معرفی میکند.
فرآیند و جمعبندی
حافظ، سعدی، و خیام از نوروز برای بازتاب شادی، امید و فلسفه حیات استفاده کردهاند.
شاعران معاصر مانند اخوان و مشیری با اشاره به ارزشهای اجتماعی و انساندوستانه به نوروز پرداختهاند.
مولانا و عطار نوروز را نمادی از سفر روحانی و بازگشت به حقیقت جاودان میدانند.
___________________________________________________________________________________________________________________________________________________________